عمری از زندگیت ، توی دلم زیستی
پس چرا تو قلبم ، دردِ دلت ریختی
فاصله کم شده ، تو آسمونِ چشمات
بی خبر بریدی ، تو با وفا نیستــی
***
قاصدک در به دری ، تو آسمونِ آب و سنگ
کنارِ ابرِ دلت ، نشسته رگبارِ تگـــــــــرگ
دلت میحانه زده ، باغِ گلم غرقِ تو شـــــد
دلم تسلیمِ تو شد ، با خاطراتِ اون بجنــگ
***
زنگِ این جدایی ، از خنده هات شنـــیدم
غیر از این هزار غم ، یه شادی رو ندیدم
می دونی دل زدم ، از حس و آهِ رویــات
خستم از همرهت ، به اون خدا بریــدم
***
تو بمون با ابرو هات ، بساز برام یه خنجری
قلب و رگ هامُ بزن ، واسه دلم دردِ سری
خیلی ها گفتن بسه ، ببند درِ این دیده رو
از خیانتت بدم ، ولی برام تاج ســــری
***
جاسم ثعلبی (حسّانی) 12/02/1392
:: برچسبها:
جنگِ خاطرات ,
:: بازدید از این مطلب : 1905
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0